قهوه خانه های تهران کارکرد رسانهای داشتند و محل تجمع افراد مهم بودند که در آنها نقالی و نقاشی قهوهخانهای هم رونق داشت. در واقع این مکانها مرکز شعر و شاعری بود و به همینخاطر شاعران و هنرمندان متعددی در آنها رفتوآمد میکردند.
نویسندگان: مهوش جعفری- ثریا روزبهانی
به گزارش دیدشهر؛ تهرانگردی ما بازدید از قهوهخانههای تهران بود. کارشناس تهرانگردی حین حرکت اتوبوس شرحی از تاسیس قهوهخانهها در ایران ارائه داد و در طول مسیر برخی از محلههای دیدنی تهران را نشان و معرفی کرد.
قهوه خانه هفت برادر همسایه
نخستین مقصد، خیابان مولوی، کوچه پیرمرادی است؛ قهوهخانهای که 7 برادر نام آن را در هویت پایتخت ماندگار کردند، اما حالا به رستوران تبدیل شده است. روزگاری یک محله باغ فردوس بود و 7 برادر که اهالی روی سرشان قسم میخوردند.
اولین مکان، بازدید از قهوهخانه هفتکچلون یا رستوران برادران حاج عباسی در خیابان مولوی بود؛ رستورانی شلوغ که مشتریانش در فضایی نه چندان بزرگ مشغول صرف غذا بودند. بازدیدکنندگان تور در طبقه بالایی رستوران نشستند و کارشناس تهرانگردی درباره قدمت و تاریخچه رستوران صحبت کرد. برادران عباسی 8تا بودند که همه آنها موهای پرپشتی داشتند، ولی7تا از برادران به جز برادر بزرگتر سر خود را در جوانی از ته میتراشیدند و در معرکهگیریها شرکت میکردند، و به هفتکچلون معروف شدند. رستوران آنها هم با همین نام هنوز فعال و زبانزد مردم تهران است. این برادران در محله باغ فردوس در همسایهداری و خانوادهدوستی معروف بودند.
کلیک کنید:
چاپ آگهی مفقودی در تهران
پدر هفتکچلون حاج عباسی در این محله دو نانوایی داشت که به مردم نیازمند بسیار کمک میکرد و سرپرستی ایتام را بهعهده داشت. خاندان عباسی بعدها به قهوهخانهداری مشغول شدند و حدود سال ۱۲۸۰ رستوران را در محل قهوهخانه راهاندازی کردند. نصیحت پدر به پسران این بود که همیشه هوای مردم را داشته باشند. خاندان عباسی همگی ورزشکار و سفرهدار و غذاخوریشان محل رفتوآمد لوطیها و پهلوانان بود. این پهلوانان در انجام کار خیر یا برگزاری مراسم گلریزان برای آزادی زندانیها به زورخانه نزدیک رستوران میرفتند.
قهوه خانه 8 برادرون
اردشیر آلعوض، تهرانپژوه، در میان هیاهوی مشتریان و گارسنهایی که سفارشها را روی میز مشتری میگذارند، داستان زندگی و کسبوکار این برادران را تعریف میکند: «در تهران قدیم اغلب آدمها را با لقب صدا میکردند. محمد، مهدی، عباس، صفر، شعبان، غلامعلی، احمد و امیر عباسی یا هفتکچلون 8پسر حاج عباسی بودند، اما بهخاطر اینکه در نوجوانی و جوان 7تا از برادرها موهای خودشان را از ته میزدند و در معرکهگیریها شرکت میکردند، به هفتکچلون معروف شدند و این نام روی آنها باقی ماند. »
قهوه خانه حاج تقی اسماعیلپور
قهوهخانه بعدی که شکل و شمایل قهوهخانه واقعی را داشت، قهوهخانه حاج تقی اسماعیلپور (رمضونیخی) در خیابان مولوی – شوش بود. قهوهخانه 2فضای مجزا داشت. معماری فضای بیرونی آن سنتی با کاشیهای سفید مربعی و میزهای فلزی و مشتریان در گوشه و کنار آن مشغول خوردن غذا مثل املت و کوفته تبریزی بودند. فضای پشتی هم شامل حیاط نسبتاً بزرگ و قدیمی و سرسبز با حوض کوچک بود که سهطرف آن تختهای آهنی مفروش قرار داشت. همچنین روی دیوار آن عکسهای مختلفی از پهلوانان قدیم مانند تختی و طیب رضایی و تصاویر قدیمی محله و تهران نصب شده بود. قهوهخانه رمضون یخی 102سال قبل توسط حسین رمضان یخی تاسیس شده است. از همان روزهای نخست تاسیس این قهوهخانه بساط شاهنامهخوانی، پردهخوانی و تعزیهخوانی در آن برقرار بود. لوطیهای زیادی به این مکان رفتوآمد داشتند و گلریزان هم در اینجا انجام میشد. جمشید نجفی و نادری دو نقالخوان معروف این قهوهخانه بودند.
قهوه خانه سنتی آذری
سومین قهوهخانه، قهوهخانه سنتی آذری 300-200 متر بالاتر از میدان راهآهن قرار دارد؛ قهوهخانهای که فقط ظاهر سنتی داشت و بیشتر انسان را یاد رستورانهای مدرن فانتزی با رنگ و لعاب سنتی میانداخت. سماورهای بزرگ در هنگام ورود به رستوران به چشم میخورد و فضای قهوهخانه به دو قسمت تقسیم و تابلوهای بزرگ و زیبایی از شاهنامه روی دیوار نصب شده بود. این قهوهخانه قدیمی مثل سایر قهوهخانهها شکل و شمایل سادهای داشت. در سال 1372شهرداری تهران، این قهوهخانه را به سبک و شیوه معماری قدیم و با حفظ محتوای فرهنگی سنتی که یادگاری از گذشته است، بازسازی کرد. متأسفانه هرچند که ظاهر و سبک قدیمی قهوهخانه را حفظ کردند، ولی اثری از فرهنگ سنتی در آن به چشم نمیخورد.
براساس تفاهمنامه قرار بر این بود که هفتهای 2بار در این قهوهخانه به برخی از هنرهای نمایشی و آیینی که مرسوم در قهوهخانهها بوده، پرداخته شود که محقق نشد.
قهوه خانه هفتکچلون حاج عباسی
هر کسی نام هفت کچلون حاج عباسی را در بازار میبرد برایش اعتبار میشد. آنطور که قدیمیها تعریف میکنند یکی از جوانان محله که میخواست کار و کاسبی راه بیندازد به بازار میرود و از یکی از کسبه بازار جنس نسیه میخواهد او وقتی میگوید بچهمحل هفتکچلون است آن بازاری قبول میکند ولی آن جوان به قولش عمل نمیکند و آن کاسب سراغ برادرها می آید. آنها نه تنها پول آن کاسب را می پردازند بلکه به آن جوان کمک می کنند تا دوباره کاسبی راه بیندازد ،چون او همه آن پول را خرج مادرش کرده بود.
قهوه خانه حاج شمشیری
حوالی رستوران شمشیری در سبزه میدان که میرسیم، محمد منیعی،قهوهخانه حاجشمشیری را یکی از پرمخاطبترین قهوهخانهها میداند و میگوید: «حُسنخلق و خوشرفتاری حاجی شمشیری با طبقات مختلف مردم زبانزد بود و هرگز طبقات محروم جامعه را فراموش نکرد. علاوه بر آن رفتار او با زیردستان و کارکنان خودش نیز بسیار خوب بود بهطوریکه برای کارکنان خود خانه خریده و دستمزد خوبی به آنها میداد. در نتیجه این رفتارها، کارکنان او نیز از جان و دل برایش کار میکردند و حافظ منافع و مطیع دستورات او بودند.»
قهوه خانه معروف رمضون یخی
به حوالی میدان هرندی، قهوهخانه معروف رمضونیخی می رسیم.؛ قهوهخانهای که در گذشته پاتوق چهرههای سرشناس و بزرگانی همچون تختی، طیب و… بود.حاجتقی اسماعیلپور و برادرانش شغلشان یخفروشی بود به همین دلیل به او رمضونیخی هم میگفتند. تقی و حسین، از گردنکلفتهای بنام تهران بودند، اما از زور بازوی خود برای دفاع از مظلوم استفاده میکردند؛ به طوری که هنوز هم، این قهوهخانه مأمن در راهماندهها و کسانی است که برای رفع گرفتاری خود راهی اینجا میشوند.
قهوه خانه رمضون
نقاشی بزرگ و قدیمی ای از شاهنامه که با میخ به دیوار وصل شده و تلویزیون سیاه و سفید کوچک با ردیفی از قوری های قدیمی روی کاشی های سفید رنگ یکی از دیوارها، جا خوش کرده اند. آلعوض میگوید:« 102سالی میشود که قهوهخانه رمضون یخی راهاندازی شده است. این قهوهخانه پاتوق طیب و طاهر و… بوده و به نوعی گلریزان، از همینجا شروع شد. اینجا پاتوق کارگرانی بود که در همان حوالی کاری برای خود دست و پا کرده بودند. گاهی هم نان و غذای صلواتی یا ارزانقیمت میانشان توزیع میشد.»
گردشگران از دو لنگه در که به حیاط قهوهخانه باز میشود، میگذرند. مقابلشان فضایی است که با کباده و تصاویر کشتیگیران به نام این قهوهخانه آراسته شده است.این بخش برای صاحب قهوه خانه و مشتریان همیشگی اش عزیز است و حرمت دارد. همچنین عکسهای قدیمی لوتیهای تهران مانند طیب، حاجرمضان و حاج عباس روی دیوارهای کاهگلی حیاط رنگ و رویی دیگر به این فضا داده است.
قهوهخانه یوزباشی
«قهوهخانه یوزباشی» در پشت شمسالعماره، از معروفترین و زیباترین قهوهخانهها و محل تجمع خواص، شاهزادگان و اعیان و اشراف بود که در آنجا به شنیدن شاهنامه و اشعار جدید شاعران مینشستند. این قهوهخانه در سال ۱۳۳۳ برای خودش برو بیایی داشت و پاتوق رجل سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بود.
مؤسس این قهوهخانه حسین اردوخانی یکی از فراشان دربار ناصرالدینشاه و از ورزشکاران و پهلوانان زمان خود بود. بهخاطر خوشخدمتی در دربار شاه، صدفراش را زیر دستش گذاشتند و لقب یوزباشی را پیشکشاش کردند. او 2سال قبل از ترور سلطان صاحبقران بهدست میرزا رضا کرمانی یعنی در سال ۱۲۷۳ شمسی مجبور شد دربار را ترک کند. بعد از این اتفاق بود که تصمیم گرفت کسبوکاری باتوجه به جایگاه و مقامش راه بیندازد. او قهوهخانهای در خیابان جمهوری «شاهآباد سابق» تاسیس کرد و نام «یوزباشی» را بر سردر آن گذاشت. در هرکدام از قهوهخانههای تهران عصر قاجار یک یا چند گروه از اصناف تجمع داشتند. معمولا مشخص بود که چه صنفی در کدام قهوهخانه شهر پاتوق دارد. این امر باعث میشد پیداکردنشان برای سپردن کار به آنها راحتتر باشد. علاوه بر اصناف، گروههایی از لوطیها، شیرهایها، دراویش و… نیز در قهوهخانههای مختلف جمع میشدند. چون این قهوهخانه پشت عمارت شمسالعماره واقع شده بود، اقشار متوسط اداری، درباری و بهاصطلاح سرقشون و اصطبلدار به اینجا میرفتند. از سوی دیگر عموم مشتریان قهوهخانه یوزباشی را عدهای بنا ، معمار ، نقاش و کارگر تشکیل میدادند و به همینخاطر کمکم بعد از دورهای این کافه به پاتوقی برای این صنف تبدیل شد.
سهشنبه 12بهمن سال 1333در مجله خواندنیها گزارشی درباره این قهوهخانه منتشر شده بود که خواندش جذاب است: «این قهوهخانه در حقیقت بهصورت باشگاه بنایان،معماران و نقاشان تهران درآمده است.» همچنین درشکهچیها مقابل قهوهخانه میایستادند. به همین دلیل قهوهخانه پاتوق درشکهچیها هم شده بود. قهوهخانه یوزباشی در دورهای نقشی فعال درانتخابات مجلس داشت و خیلی از نمایندگانی که بهدنبال رأی بودند در این پاتوق سخنرانی میکردند. یوزباشی درسال 1332از دنیا رفت و اداره قهوهخانه بهدست شاگردانش افتاد. گویا تا همین چند سال پیش هم فعال بوده، اما اکنون جایش را به یک طلافروشی داده است.
قهوهخانه حاجعلی درویش
قهوهخانه حاجعلی درویش در انتهای یکی از بنبستهای فرعی بازار قرار دارد. این قهوهخانه که بیش از یک قرن از قدمتش میگذرد، کوچکترین قهوهخانه جهان است. شمشیری در سال1297شمسی این قهوهخانه را تاسیس کرد و بعدبه حاج علی درویش فروخت. آوازه کوچکترین چایخانه یا کافه جهان همهجا پیچیده است و توریستهای بسیاری برای دیدنش از کشورها و شهرهای مختلف میآیند تا عکسی به یادگار در آن بیندازند. در این مغازه یک و نیم متری در کنار خوردن چای، اتفاقات بزرگی رخ میدهد از احساس همدلی گرفته تا کمک به همنوع. حاج کاظم، پسر حاج علی درویش است. او درباره گذشته این قهوهخانه میگوید: «پدرم این قهوهخانه را با یک واسطه در سال ۱۳۴۰ از حاج شمشیری خرید. تا دهه ۸۰ هم خودش این قهوهخانه را میگرداند تا اینکه بنده خدا زمین خورد و کمرش شکست. دیگر نتوانست بیاید و بعد از آن شخصا این کار را برعهده گرفتم.» اکنون قهوهخانه درویش، در بازار تاریخی تهران و در راسته بازار زرگرها قرار دارد. با توجه بهخصوصیات و معیارهای میراث ناملموس و همچنین قدمت صدسالهاش، این مغازه کوچک در سال ۹۵ بهعنوان آثار ملی و تاریخی در فهرست میراث ناملموس کشور به ثبت رسیده است.
قهوهخانه بابااصغر
قدمت قهوهخانه بابا اصغر در خیابان بعثت روبهروی ترمینال جنوب، به 100سال نمیرسد، اما این قهوهخانه هم با توجه به داشتن ویژگیهای مهم قهوهخانههای اصیل و بنام در این صنف حرفی برای گفتن دارد. با وجود اینکه قهوهخانه خیلی کوچک بود، اما صاحب قهوهخانه و مشتریانش اهل خیرات و برکات زیادی در محله و دستگیر افراد بودند. یکی از کارهایی که در قهوهخانه بابا اصغر انجام میدادند، برپایی گلریزان بود و اگر هرکدام از اهالی محل مشکلی داشتند به اینجا میرفتند. اکنون اهالی، این قهوهخانه را به اسم دیزیسرای بابا اصغر میشناسد و قهوهخانه پاتوق کسانی است که برای خوردن یک غذای خوب به این مکان مراجعه میکنند. ورود افراد معتاد به قهوهخانه بابااصغر ممنوع است. در واقع چون فضای قهوهخانه سالم است افراد ناباب بهخودشان اجازه نمیدهند که پای در این قهوهخانه بگذارند.
قهوهخانه حاج غلامعلی
قهوهخانه بازارچه حاج غلامعلی در ورودی یکی از بازارچههای بسیار قدیمی تهران که در آنجا صابون تهیه میکردند، قرار گرفته بود و از سوی دیگر فاصله چندانی با منزل مسکونی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط نداشت. قهوهخانه حاجغلامعلی ازجمله قهوهخانههای آن دوران بود که در آن طوق نگه داری میشد. هر قهوهخانهای که این طوق را داشت به نوعی پاتوق رجال و داشمشتیها به شمار میرفت. مرحوم شیخ رجبعلی خیاط هم به قهوهخانه حاج غلامعلی سرمیزد. این قهوهخانه تا سال 1392اُفتان و خیزان به حیات خودش ادامه میداد، اما اکنون قهوهخانه دایر نیست و فعالیتی ندارد.
قهوهخانه لقانطه
«لقانطه» نخستین قهوهخانه البته از نوع کافه در ایران است که در خیابان باب همایون در سال 1285شمسی یعنی زمان سلطنت مظفرالدینشاه قاجار فعالیتش را آغاز کرد. گویا فارسیزبانانی که در پاریس تحصیل میکردند، در کافهای به همین اسم جمع میشدند و در ارتباط با مسائل روز بحث و گفتوگو میکردند. به همینخاطر آنها بعد از برگشتشان در تهران کافهای به نام «لقانطه» تاسیس کردند که سالها بعد شعبههای دوم، سوم و چهارم آن هم افتتاح شد. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» درباره این کافه مینویسد: «در ابتدای این خیابان [باب همایون] کافهای بود بنام «لقانطه» که آنرا مردی بهنام غلامحسینخان لقانطه دایر کرده… بنا بر رسم، زمان چای و قلیان در درجه اول متاع این کافه یا لقانطه یا قهوهخانه بود و قهوه دومین آن که هنوز در اینجا خلاف سایر قهوهخانههای دیگر که در آنها فروش قهوه به کلی از میان رفته بود به طالبان فروخته میشد و در تابستانها انواع شربت مانند شربت بهلیمو، سکنجبین، شربت آلبالو، شربت ریواس و همچنین بستنی و فالوده عرضه میشد. اگرچه این کافه مانند تمام قهوهخانهها از پیش از آفتاب دایر و بعد از دکاکین تمام کسبه تعطیل میگردید اما جوش و جلای آن از دو سه ساعت به غروب مانده تا یکی دو ساعت از شب گذشته بود که اعیان و رجال با اسب و کالسکه، درشکه و اتومبیلهای سواری خود، که این مرکب کمکم و تک و توک زیر پای بزرگان پیدا شده بود، در آنجا تفریح و وقتگذرانی میکردند و کافهای بود تقریبا گرانقیمت که دوبرابر قهوهخانههای دیگر پول میگرفت و به اعیان ، اشراف ، اداریهای ، الامقام ، فرنگدیدهها ، روزنامهنگاران و نویسندگان اختصاص یافته بود.»
قهوهخانه دواتگر
قهوهخانه دواتگر نزدیک امامزاده سیداسماعیل قرار داشت و پاتوق نقاشان قهوهخانهای مانند حسین قوللرآقاسی، مرحوم مدّبر و مرحوم خلیلی بود. برخلاف دیگر قهوهخانههای پایتخت، این قهوهخانه در زیرزمین و صاحب قهوهخانه اکبر دواتگر بود. او علاقه بسیاری به جمعآوری اشیای قدیمی و عتیقه داشت. این قهوهخانه پاتوق «مرحوم بابامشکی»یکی از نوادر روزگار در پیادهکردن نواها و نوحههای تهران قدیم روی دستگاههای آوازی بود. به همینخاطر اغلب نوحههای قدیمی در این قهوهخانه گردآوری شده است.