مردم اردبیل از زمانهای گذشته دارای آداب و سبک های متفاوت برای فصول مختلف سال داشتند و که در اینجا به آیین های گرما بخش اردبیلی ها در فصل زمستان می پردازیم.
تنظیم: یاشار پورمجید
در این گزارش به آیین های گرما بخش اردبیلی ها می پردازیم.
به گزارش دیدشهر؛ در گذشته های نه چندان دور خانواده ها در کنار کرسی، دور هم می نشستند ، ضمن گوش دادن به قصه های بزرگترها، تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش، مغز گردو و سبزه می خوردند و گندم بو داده که در ترکی به آن «قورقا» می گفتیم همیشه سر کرسی مهیا بود.
حاج کریم اصلانی می گوید آن قدیم ها زمستان ها طولانی تر بودند و روزهای سرما به کندی می گذشتند. برای همین هر بخش از پاییز و زمستان را به یک نامی می خواندیم و اینطوری با تمام شدن هر مرحله از زمستان ، امید به آمدت بهار قوت می گرفت.
«چقدر لحظه شماری می کردیم زمستان تمام شود و عید از راه برسد. «کلوز» تمام نشده برای آخر چله نقشه می کشیدیم و از خانه که بیرون می زدیم آرزو می کردیم «یل وعده سی بکوبد» به صورتمان» …
محمود هدایتی پژوهشگر تاریخ استان اردبیل می گوید: در استان سردسیر اردبیل از گذشتههای دور ، ماههای سرد و برفی سال به تناسب تغییرات جوی به وعده ها و نامهای مختلفی تقسیم شده بود و برای هر وعده داستان ها و افسانه هایی نقل می شد که مشابه آن در سایر نقاط ایران کمتر دیده میشود.
وی می افزاید: این تقسیم بندی ها در تجارب گرانسنگ مردم آن روزگار ریشه داشت، به گونه ای که شرایط جوی نقل شده در این حکایتها ، با شرایط آب و هوایی هر وعده مطابقت دارند.
هدایتی تصریح می کند: این افسانه های کهن با شرایط فصلی، جوی و به نوعی با شیوه زندگی مردم منطقه نیز در آن روزگار مطابقت داشته اند.
انواده ها در روزهای کوتاه فصول پاییز و زمستان به کارهای روزمره خویش سرگرم می شدند و در شب های طولانی و سرد، دور هم جمع می شدند و با نقل اینگونه داستان ها ، به فضای منازل صمیمیت می بخشیدند.
کلوز و سرآغاز ماندگاری برف
مسعود وسیله فعال رسانه ای و پژوهشگر مسایل فولکلور اردبیل می گوید: تا سالهای نه چندان دور اغلب روزهای پاییزی در استان اردبیل برف می بارید و به ویژه برفی که آذر ماه بر زمین می نشست دیگر به ندرت آب می شد.
وی می افزاید: مردم این منطقه روزهای سیزدهم تا آخر آذر ماه را «کلوز» می خواندند که با فتحه حروف اول و سوم تلفظ می شود و این اصطلاح هنوز هم در بین عده ای از سالخوردگان منطقه رایج است. آنان بر این باور بودند که با آغاز کلوز، زمین دیگر کاملا سرد می شود و برفی که در این روزها ببارد، تا چند هفته اول بهار در زمین ماندگار خواهد شد.
شب چله
فصل زمستان با طولانی ترین شب سال آغاز می شود. اردبیلی ها، مانند سایر هموطنانشان، طولانی ترین شب سال را «چله» یا «یلدا» می نامند. در گذشته این آیین باستانی، متفاوت از آنی که اکنون رایج است، در منطقه برپا می شد.
وسیله می گوید: مردم اردبیل همانند اغلب ایرانیها در این شب هندوانه میخرند و معتقدند خوردن هندوانه حتی به مقدار اندک ، آنان را از سرمای زمستان محافظت میکند.
وی می افزاید: اردبیلی ها در این باره ضربالمثلی با این مضمون دارند: «بندعلی قارپوز وعده سی ویردی ولی گلمدی»، یعنی (بندعلی وعده خرید هندوانه داد اما نیامد) و این ضرب المثل درباره افرادی گفته میشود که وعده ای میدهند و یا دنبال کاری میروند، ولی دست خالی بر میگردند.
در این باره بخوانید: چیلله گئجه سی، شب بلند مهربانی
وی درباره افسانه حکایت بندعلی می گوید: «قارپوز» در زبان ترکی به معنای هندوانه است و داستان از این قرار است که به لحاظ سردسیر بودن اردبیل، کشت محصولهای پاییزی در این منطقه امکان ندارد و در زمانهای دور که از وسایل حمل و نقل امروزی خبری نبود، در فصول سرد سال، میوههایی مانند هندوانه به سختی گیر می آمد، بنابراین مردم این میوه از تابستان با شیوه های خاص در زیر زمین نگه می داشتند تا در شب چله استفاده شود. در آن شرایط، پدر یک خانواده در اردبیل، به نام «بندعلی» که نتوانسته بود از فصل تابستان برای این شب هندوانه نگهداری کند، بر اساس رسم معمول به زن و فرزند خود در شب چله وعده خرید یک عدد هندوانه را می دهد. او که برای خرید هندوانه دیر جنبیده بود، رهسپار کوچه و بازار می شود ولی تا پاسی از شب خبری از او و هندوانه نمیشود و بالاخره هم دست خالی به منزل برمیگردد و خانواده «بندعلی» آن شب یلدا را بدون هندوانه سپری می کنند.
وسیله می افزاید: دیدار و سرکشی به بزرگان خانواده و اقوام و صله رحم رسم پسندیده ای بود که در شب چله آن سالها، مردم به آن اهمیت زیادی می دادند. ولی این رسم رفته رفته با ماشینی شدن زندگی، کم رنگ شده است .
چله بزرگ و کوچک
زمستان در اردبیل از گذشتههای دور به چله بزرگ و کوچک تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دی تا دهم بهمن ماه و چله کوچک از دهم بهمن آغاز و تا آخر اسفند ماه ادامه می یاید.
بیوک جامعی پژوهشگر تاریخ اردبیل در این باره می گوید: بر اساس باورهای مردم منطقه، هرچند در چله بزرگ برف و سرما بیشتر است، اما بارش برف در چله کوچک معمولا سنگین تر است و ضرب المثلهای خاصی به زبان ترکی در این زمینه وجود دارد.
آیین خدیر نبی جزو آیین های گرما بخش اردبیلی ها
تلاقی چله بزرگ و کوچک در اردبیل هم نام و آیین های خاص خود را داشته است.
مسعود وسیله محقق مسایل اجتماعی و تاریخی اردبیل در این باره می گوید: مردم منطقه چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک، یعنی روزهای هفتم تا پانزدهم بهمن را «چار چار» می نامند.
در این باره بخوانید: “خدر نبی “در تاریخ استان اردبیل
وی می افزاید: از آیین های ویژه ایام «چار چار»، شب «خدر نبی» است که به حضرت خضر نبی منسوب است. آن قدیم ها خانواده های اردبیلی در این شب غذایی به نام «قووت» می خوردند که از مخلوط آرد گندم برشته، آرد نخودچی و آرد عدس بوداده درست می شود و خانواده های متمول تر به «قووت» شکر یا شیره کشمش و « دوشاب» اضافه می کردند تا خوشمزه تر شود.
وسیله می افزاید: مردم منطقه اعتقاد داشتند که در آن شب حضرت خضر (ع) به همه خانواده ها سر می زند و « قووت» را تبرک می کند و دلیل آن هم وجود جای «قمچی » یا تازیانه وی روی این ماده غذایی است. بر اساس همین اعتقاد، پیشینیان اردبیل «قووت» را در سینی یا «مجمع» ریخته و آن را در گوشه ای از اتاق قرار می دادند و صبح، هنگامی که از خواب بر می خاستند جای تازیانه را روی آن تجسم کرده و پیدا می کردند!
کورد اوغلی احمد
با آغاز اسفند ماه، شمارش معکوس برای فرا رسیدن عید نوروز آغاز می شود و با هر روز و وعده ای که می گذرد، به آغاز بهاز نزدیکتر می شویم. وعده های اسفند ماه نیز توسط قدما در اردبیل به چند دوره تقسیم شده است.
هفته اول این ماه در اردبیل به «چله بچه» معروف است که شب اول این هفته را «کورد اوغلی احمد» می نامند.
شادروان «بابا صفری» در کتاب «اردبیل در گذرگاه تاریخ» می نویسد: براساس یک داستان، پسری به نام احمد که از اهالی کردستان بوده و در یکی از روستاهای اردبیل زندگی می کرده است، یک روز آفتابی در آخر بهمن ماه برای انجام کاری به بیابان می رود. ناگهان هوا تغییر یافته و برف و سرمای شدیدی آغاز می شود و احمد از راه رفتن بازمانده و در زیر برف مدفون می گردد. خانواده اش جستجوی او را شروع می کنند و به دلیل برف شدید از تلاش خود نتیجه ای نمی گیرند و ناامیدانه به منزل باز می گردند. وقتی فردای آن روز دوباره برای جستجوی احمد رهسپار بیابان می شوند پس از ساعتها تلاش، وی را زیر برف زنده می یابند. در این داستان از قول احمد گفته شده است که وقتی توانم در برابر سرما از دست رفت، بیهوش روی زمین افتادم، ولی در نیمه های شب به هوش آمده و احساس گرما کردم و بعد فهمیدم که این حرارت از زمین است.»
در بین پیشینیان منطقه معروف بود که زمین با آغاز «چله بچه» گرمتر می شود و به اصطلاح «به بنفس می آید.»
قاری کولگی
روز هفتم اسفند در اردبیل به «قاری کولگی» یعنی کولاک پیر زن موسوم است.
بیوک جامعی از ریش سفیدان محلات شش گانه قدیمی اردبیل و پژوهشگر تاریخ در باره داستان «قاری کولگی» می گوید: معروف است که در زمان های قدیم یک پیرزن ساکن اردبیل یک جفت شتر داشته است. معمولا موعد جفت گیری و آغاز بارداری شترها در فصل سرما است. با وجود سپری شدن چله های بزرگ و کوچک، ماده شتر پیرزن آبستن نشده بود. پیرزن از این شرایط و گرم شدن هوا دلخور شده و با دعا، از خداوند متعال خواسته خود را طلب می کند. براساس این داستان، دعای پیرزن برآورده می شود و برف و سرمای شدیدی منطقه را فرا می گیرد و شتر پیرزن باردار می شود و از آن به بعد، این روز در منطقه اردبیل «قاری کولگی» نامیده می شود.
وعده یلی
روز دوازدهم اسفند در منطقه اردبیل «وعده یلی» یعنی روز وزش باد موسمی نامیده شده است و در واقع همین طور هم است و اغلب سال ها در آن روز باد گرم از جانب جنوب غربی به دشت اردبیل می وزد که در اصطلاح هواشناسی به باد «فون» مشهور است و سبب ذوب شدن برف ها می شود.
پیشینیان اردبیل بر این باورند که با وزیدن این باد در دوازدهم اسفند به سبزه ها خبر می رسد که بیدار شوند و دوباره پوششی از سرسبزی بر دشت و دمن بدهند.
با گذر زمان و پیچیده شدن زندگی، بسیاری از آیین ها و باورهای سنتی درحال فراموشی اند و فقط یادی از اسامی روزهای به خصوص آن دوران در ذهن چند پیرزن و پیرمرد که هنوز در قید حیات هستند، باقی مانده است.
جا دارد فعالان فرهنگی و رسانه ای با ثبت هنرمندانه نامها ، باورها و آیین های سنتی فرهنگ فولکلور مناطق مختلف کشور را حفظ کنند.