https://didshahr.ir/22391

درباره دو آیین نوروزی شادی بخش قدیمی که آمدن بهار را نوید می دادند.

دو آیین نوروزی فراموش شده

نویسنده : الهه توانا 

نوروز برای ما با بساط سبزه و ماهی عید بازار از راه می‌رسد. دکه‌های چند روزه‌ای که هفت‌سین آماده و نماد سال را می‌فروشند، سبد بنفشه‌‌ها و گلدان‌های سینره که توی پیاده‌روها قطار می‌شوند و تمیزکاری هول ‌هولکی مأموران شهرداری، همه مناسک جمعی ما در استقبال از سال نوست.

سال‌ها پیش از روزگار ما اما مردم با جشن و سرود به پیشواز نوروز می‌رفتند. از آن آیین‌های شادی ‌بخش حالا مگر در روستایی یا تک ‌و توک شهرهایی کوچک، نشانی باقی مانده‌ باشد‌. امروز با یادآوری دو آیین نوروزی مشهور که سال‌ها پیام‌آور بهار بوده‌اند اما اسم‌شان به گوش خیلی‌های ‌مان نرسیده ‌است، آشنا می‌شویم.

کوسه‌برنشین

در سال اوستایی جدید اعیادی نماینده چهار فصل سال بوده‌اند؛ «کوسه‌برنشین» علامت اول بهار، «تیرگان» علامت اول تابستان، «مهرگان» علامت اول پاییز و «خرم‌روز» علامت اول زمستان بوده‌اند. کوسه‌برنشین نام جشنی بوده‌ است به روزگار خسروان در اول بهار که در آن مردی کوسه و خنده‌آور می‌آمد سوار بر خر و کلاغی در دست، غذاهای گرم و آشامیدنی‌ می‌خورد و با بادبزن خویشتن را باد می‌زد و زمستان را وداع می‌کرد. فریاد می‌زد: «گرم، گرم» و با این کار از مردمان چیزی می‌گرفت. مردم به او می‌خندیدند و آب و برف و یخ بر او می‌ریختند. او تا هفت روز این کار را انجام می‌داد و عطایایی از اشراف و صاحبان دکان‌ها دریافت می‌کرد و اگر کسی به او چیزی نمی‌داد، مرکب یا گل تیره‌ای که با خود داشت، بر او می‌پاشید. در برخی از دوره‌ها تا 50 مرد از غلامان پادشاه در پی او بودند و اگر بازاریان در دادن زر تعلل می‌کردند، حکم به غارت دکان ایشان می‌دادند. از صبح تا ظهر هر چه گرد می‌آوردند، به پادشاه تعلق می‌یافت و از ظهر تا عصر به خود او و غلامان می‌رسید.

میر نوروزی

«دسته کوسه» پس از اسلام ادامه خود را حفظ کرد و در قرن‌های پنجم و ششم با تغییر کوچکی در شکل و هنگام برگزاری بدل به «دسته میر نوروزی» یا «پادشاه نوروزی» شد که همچنان تا نیم ‌قرن پیش در شهرهای آباد و امروزه در ولایات دورافتاده جاری بوده و هست. میر نوروزی، مرد پست و کریه‌ چهره‌ای بود که در روزهای نوروز برای مضحکه و شادی چند روز بر تخت می‌نشست و به ‌جای پادشاه یا امیر واقعی حکم‌های مسخره صادر می‌کرد؛ برای مصادره اموال فلان ثروتمند یا به بند کشیدن فلان زورمند. این بازی ظاهرا برای تفریح و خنده بوده ‌است ولی در عمق آن می‌توان نمونه‌ای از عکس‌العمل‌های کینه‌جویانه مردم زیردست را نسبت به زبردستان دید. گویا پادشاه حقیقی وقت هم ظاهرا برای پیروی از سنت عمومی در آن چند روزه خود را از سلطنت خلع می‌کرد و عنوان پادشاهی را با همه لوازم ظاهری آن، از فرمانروایی مطلق و اطاعت عمال دولت از کشوری و لشکری، به یکی از افراد معمولی و فرودست جامعه واگذار می‌‎کرد. تعبیر پادشاه نوروزی یا میر نوروزی کنایه‌ای بود از پادشاهی که مدت سلطنت او بسیار کوتاه و فرمانروایی او بسیار متزلزل و بی‌اساس است. این رسم تا سال 1302 در بجنورد معمول بود.

منابع:

فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، محمد جعفر یاحقی، فرهنگ معاصر،
نمایش در ایران، بهرام بیضایی، روشنگران و مطالعات زنان
دانشنامه ایران‌ زمین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتشار مجدد مطالب تنها با ذکر نام منبع "دید شهر" مجاز میباشد.