مراکشی ها قرارگرفتن در شمال آفریقا را جبر تاریخی می دانند و معتقدند همجواری این کشور مراکش به اروپا چیزی جز دردسر برای آنها نداشته است.
نویسنده: بهنام سلطانی
داستان عبور از شمال آفریقا به قصد تصرف پرتغال و اسپانیا و روم از دوره باستان شروع شده که هانیبال، یکی از سرداران معروف آن دوره تاریخی از شمال آفریقا عبور میکند تا از مسیر کوههای آلپ به اروپا برود و رومیها را شکست بدهد.
پرتغال و اسپانیا در جنوب اروپا و به لحاظ جغرافیایی درست در نقطه مقابل شمال آفریقا قرار دارند. منطقهای از اروپا که پرتغال و اسپانیا در آن قرار دارند به جزیره ایبری معروف شده که در گذشته دور مسلمانان به آن آندلس میگفتند.
طارق بنزیاد، والی طنجه که یکی از شهرهای مهم مراکش بود، در سال711میلادی با 7هزار سرباز و از طریق تنگه جبلالطارق وارد این منطقه شد و باعث شد مسلمانها 8قرن بر بخشهایی از آندلس حکومت کنند. پرتغال در آن روزگار در تصرف مسلمانان بود و بهعنوان منطقهای در غرب آندلس و با نام الغرب شناخته میشد. منطقه الغرب تا پایان خلافت امویان پابرجا بود، اما پس از فروپاشی حکومت بنیامیه به چند کشور مستقل تقسیم شد.
داستان جنگ مسلمانان با اروپاییها به همین جا ختم نمیشود. بعد از تقسیم منطقه الغرب بود که مراکشیها بر جنوب پرتغال مسلط شدند اما پرتغالیها در سال1147میلادی ابتدا کنترل لیسبون را در دست گرفتند و در سال1294منطقه فارو را اشغال کردند تا عملاً کشوری به نام پرتغال استقلال پیدا کند و بهطور مستقیم وارد جنگ با مراکشیها شدند.
همدستی استعمارگران
پرتغالیها بعد از فتح لیسبون و فارو با اسپانیاییها همدست شدند تا بهطور کامل بر منطقه ایبری تسلط پیدا کنند. آنها در سال1496میلادی و همسو با پادشاه اسپانیا، اقلیتهای یهودی و مسلمان را به تغییر مذهب یا ترک این منطقه وادار کردند و در نتیجه بسیاری از مسلمانان به مراکش رفتند یا به بخشهای دیگری از شمال آفریقا کوچ کردند.
مسلمانان، منطقه ایبری یا همان آندلس را ترک کردند، اما بناهای تاریخی عظیمی از آن دوره به جا مانده که هنوز جزو دیدنیهای اسپانیا و پرتغال بهحساب میآید. یکی دیگر از جنگهایی که بین پرتغال و مراکش درگرفت به سال1578بر میگردد که پرتغالیها یکی از سختترین شکستهای نظامیشان در دوران استعمار را متحمل شدند. ماجرا از این قرار است که «ابوعبدالله محمد دوم»، پادشاه مخلوع مراکش با کمک «سباستین»، پادشاه پرتغال میخواست با تصرف شهر طنجه، «عبدالمالک»، سلطان جدید مراکش را از قدرت خلع کند اما هر 3پادشاه در این جنگ جان باختند. اشتباه محاسباتی پرتغالیها برای آنها گران تمام شد؛ چون سباستین وارثی نداشت و بعد از مرگ او پادشاهی پرتغال بهمدت 60سال تحت کنترل پادشاهی اسپانیا درآمد. پرتغال همه پایگاههایش در مراکش را یکی پس از دیگری از دست داد و در سال1774میلادی مجبور شد با مراکش قرارداد صلح امضا کند.
زخم جنگ در مراکش
مراکشی ها قرارگرفتن در شمالآفریقا را جبر تاریخی میدانند و معتقدند که اگر این جبر تاریخی نبود، بعد از فائقآمدن بر پرتغال و اسپانیا در تیررس فرانسویها قرار نمیگرفتند. فرانسویها در سال1912میلادی بخش عظیمی از مراکش را اشغال کردند اما مردم مراکش به رهبری عبدالکریم خطاب علیه استعمار فرانسه به پاخاستند.
مبارزات مردمی که از سال1927شکل گرفته بود در سال1956به ثمر رسید و مراکش بهطور رسمی استقلال پیدا کرد. جنگهای خونین بین مراکشیها با استعمارگران اروپایی در نهایت به پایان رسید، اما آثار آن هنوز پابرجا مانده است.
بهطور مثال اسپانیا، دو شهر بندری سبته و ملیله مراکش را در حاکمیت خود دارد که همین موضوع باعث شده تا مراکشیها کمترین سهم را در کنترل تنگه مهم و راهبردی جبلالطارق داشته باشند. این تنگه، دریای مدیترانه را به اقیانوس اطلس وصل میکند و در دوطرف آن مراکش و اسپانیا قرار دارند. جبلالطارق اهمیت استراتژیکی فراوانی دارد و بخش عظیمی از تجارت دریایی جهان از این تنگه میگذرد اما مراکشیها تا حد زیادی از آن بینصیب ماندهاند.