https://didshahr.ir/26086

سفر باعث می‌شود که ذهن بر بدن چیره و غل و زنجیرهای روح و جسم زدوده شود؛ آنقدر که دیگر به جسم و توده بدنی خود فکر نکنید.

چیره شدن ذهن بر بدن در سفر
به گزارش دیدشهر، درباره فواید روانشناختی سفر زیاد صحبت شده؛ اما اهمیت آن برای بدن اغلب فراموش می‌شود. در عمق تجربه مسافر، پیشرفت روانشناختی نهفته است؛ تکاملی که روی سطوح فیزیکی و پیوند شخص با بدنش تأثیر مستقیمی دارد، چراکه به دنبال ایجاد رفاه فکری، افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس، تصویر ظاهری فرد بهبود می‌یابد.

سفر، حرکتی بسیار متناقض را القا می‌کند. از طرفی انسان از توجه به بدنش می‌کاهد و از سویی دیگر به آن می‌افزاید. در مسافرت تمرکز افراطی روی بدن که شامل مقایسه دائمی خود با دیگران به خصوص در میان نوجوانان است، کاهش یافته و تمرکز روی نیازهای واقعی جسم افزایش می‌یابد. پس درمی‌یابیم که تنها راه زیبا بودن، لاغری به تقلید از مدل‌های غربی و مانکن‌ها نیست؛ می‌فهمیم که تعریف و سمبل واحدی برای زیبایی وجود ندارد و این از تنوع در میان ما انسان‌ها نشأت می‌گیرد.

مسافر یاد می‌گیرد که زیبا نبودن اشکالی ندارد. اگرنه، باید برای عواقب ضرب‌المثل «بکش و خوشگلم کن» آماده شود! هرچندکه برخی رنج را به جان می‌خرند.

در مسافرت، با زنان متفاوت از نژادها و قومیت‌های مختلف با شغل‌های گوناگون آشنا می‌شویم. با لباس‌ها، آرایش، مدل موها و پوشش‌های متنوع یا حتی ساده. اکثریت این نگاه را ندارند که دارای زیبایی، درخشش، موفقیت یا شادی نیستند؛ بسیاری از آنها معتقدند که پول خوشبختی نمی‌آورد.

قطعاً زیبایی هم این‌طور است. با نگاهی متفاوت، متوجه می‌شویم که زیباترین زنان، کسانی هستند که می‌درخشند، نه کسانی که با کلیشه‌های زیبایی تحمیل شده از سوی جوامع غربی در تطابق باشند.

در طول سفر، رقابت میان جسم و ذهن پایان یافته، هر دو با هم شریکی واقعی، زوج، هم‌گروهی یا دوست می‌شوند و برای رسیدن به هدفی واحد متحد می‌شوند. پس از برقراری ارتباط معقول میان ذهن و جسم، صدای هردو را می‌شنویم و نیازهای جسمی خود را رمزگشایی می‌کنیم. مثلاً چگونه خوشحال می‌شویم یا چه چیزهایی دوست نداریم. با مرور تمام عادات و سبک زندگی خود، مثلاً درباره محصولاتی که استفاده می‌کنیم، می‌پرسیم: «آیا همه اینها ضروری‌اند؟ به نفع ما هستند؟» با درک بدن خود، اکثر پاسخ‌ها به «نه» ختم می‌شود و درمی‌یابیم که بسیاری از کارهایمان ضرورتی نداشته ‌است.

با رسیدن به این دیدگاه، دیگر افکار منفی که به بدن و شخص خود تزریق می‌کردیم، برایمان عجیب خواهد شد و می‌بینیم که احساسات و افکارمان، می‌توانند بزرگ‌ترین متحد یا بدترین دشمنان ما باشند. به گزارش دیدشهر، وقتی مسافریم فقط به نیازهای واقعی بدن توجه کرده و ظواهر بی‌اهمیت می‌شود. دیگر به فکر رژیم گرفتن، محرومیت و رنج نخواهیم بود. تنها در جست‌و‌جوی هماهنگی و احترامی متقابل خواهیم بود. در میانه جاده‌ها، بدن با احساساتی تازه نسبت به تجربه‌های جدید واکنش نشان می‌دهد. حواسی مانند شنیدن صداها، بویایی، چشایی و بینایی با لذت‌ها، نارضایتی، سرخوشی، ترس و آدرنالین همراه می‌شود.

برای مثال پرواز با پاراگلایدر، غواصی، شنا کنار دلفین‌ها، یافتن دوستان جدید، توأم با خنده‌ها، گریه‌ها، فریادها و زمزمه‌ها خواهد بود. این تجربیات اجازه می‌دهد جسمی را که در آن ساکنیم بهتر تجسم کنیم و احساس کنیم که روح و ذهن، درون ما لنگر انداخته‌اند، روی سیاره خاکی، تا به این دنیا متصل شویم. هماهنگی، صلح، احترام، عشق، بردباری و خیرخواهی، بدون شک بزرگ‌ترین درس‌های سفر برای ماست تا رابطه ما با این دنیا و بدن خودمان را تغییر دهیم.

سفر برای رهایی

در نهایت سفر برای رهایی از فشارهای اجتماعی و مهم‌تر، فشارهایی که روزانه خود در سر می‌پرورانیم و بتدریج ما را نابود می‌کند، ضروری است. این امر بخشی از بهداشت فردی، سلامت روان و گاهی بقا به شمار می‌آید. پس تا دیر نشده به کمک خودتان بشتابید. قلب خود را روی دیگران و بالاتر از همه، روی خودتان باز کنید تا یاد بگیرید که خود را دوست بدارید. انسان وقتی خودش را دوست نداشته باشد، چگونه می‌تواند دیگران را دوست داشته باشد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتشار مجدد مطالب تنها با ذکر نام منبع "دید شهر" مجاز میباشد.