https://didshahr.ir/26186

شیراز را یک نوشتار کوتاه می‌توان چُنین توصیف کرد : شهر عشق و مهر و اَدب و فرهنگ و هنر و خُنیاگری (موسیقی) و قلب تپندۀ تمدن و تاریخ ایران زمین.

تخت جمشید شیراز

به گزارش دیدشهر، نخستین کتابی که در میان کتاب‌های تاریخی و جغرافیای در دسترس، از شهر شیراز نام می برد « مَسالک و مَمالک» اِبن خُردادبه است که در سال 232 مَهی(ه.ق) نوشته شده است. این دفتر اَرزنده یازده بار نام شیراز را به کار برده و فاصله این شهر را با دیگر جاهای پارس(فارس) روشن می کند و در بار دوازدهم می نویسد : « … و شیراز از ناحیۀ اَردشیر خُوره است.» (رویه 25)

اَحمد بن ابی یعقوب در دفتر خود «البلدان» در سال 290 مَهی(ه.ق) نخستین ستایش را از شهر شیراز این‌گونه اِرایه می‌دهد : «شیراز، شهر بزرگ فارس، شهری است با شکوه و با عظمت که والیان آن‌جا منزل می‌کنند و آن را وسعتی است تا آن‌جا که در این شهر خانه‌یی نیست، مگر آن که صاحب‌خانه را بوستانی است دارای همه میوه‌ها و گل‌ها و سبزی‌ها و هر چه در بوستان‌ها می‌باشد و شُرب اهالی شیراز از چشمه‌هایی است که در نَهرهایی جریان دارد و از کوه هایی می‌آید که برف بر آن‌ها می‌اُفتد.» (رویه 142)

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش/ خداوندا نگهدار از زوالش

شیراز، پرده‌یی گشاده از دل‌فریبی و شکوه‌مندی و شگفتی تمدن ایران است. شهری که همواره خَرمَن خَرمن گل‌های عشق و مهر ، راز و عرفان را به جهانیان پیشکِش کرده ‌است. شیراز، این سرزمین اهورایی ایران و پایتخت همیشه جاوید پارس، دل‌اَنگیزترین شهر آسیا که سَمندروار از دل خاکسترپارسه (تخت جمشید) برخاست، شهری است زیبا در ‌پوششی سبز از درختان بلند سرو، همراه با اِتر (عطر) نارنج و گل‌های هزار رنگ. شهری که بامدادان با نغمه چَنگ هنرمندان بیدار می‌شود و شباهنگام با لالایی چامِه‌سرایان( شاعران) خُفته در آن به خواب ناز می‌رود. این شهر زیبا و دل اَنگیز و دوست داشتنی که خاکش دامَن‌گیر و آسمانش آبی‌ست، عاشقان بسیاری را شیفته خود کرده است، آنانی که برایش چَکامه‌ها سروده‌اند، داستان‌ها گفته‌اند، فیلم‌ها ساخته‌اند و دفترها (کتاب) نوشته‌اند. بازجُست پیشینه تاریخی شیراز به ویرانه‌هایی در جنوب خاوری (شرقی) شهر کنونی شیراز باز می‌شود که اِمروزه (قصراَبونَصر) خوانده می‌شود.

هیات علمی حفاری موزه متروپلیتین که در سال‌های 1312 و 1313 خورشیدی در ویرانه‌های قصراَبونصر کاوش می‌کردند، شماری سکه، ظروف و اَشیای وابسته به دوره اَشکانیان و ساسانیان به دست آوردند که همه نشان از وجود و اَرزش این شهر در آن هنگامه است. این سندها، گواهِ هستیِ بر باد رفته شهری است که روزگاری ارزش و رونق بسیاری داشته و در گذر زمان از میان رفته و در نزدیکی آن، شهری سر بَرآورده است که آوازه جهان‌گیر آن ، همچنان رو به فُزونی و گسترده‌گی است. شاید با اَرزش‌ترین مدرک درباره پیشینۀ باستانی شیراز، گِل نِبشته‌هایی باشد که در کَند و کاوهای میراث جهانی پارسه به دست آمده است.

یکی از این گل نبشته‌ها که به دبیره (خط) میخی اِیلامی است، وابسته به پرداخت دستمُزد کارگران کاردار( شاغل) در پارسه است که پِروُفسور جُرج.جی.کامِرون آمریکایی، در آن‌ها نام جایگاهی را یافته است که آن را «شی-رازی-ایش» خوانده است که این همان جایی است که شیراز نامیده می‌شود. بر پایه این گل‌نبشته روشن شد که شیراز در زمان هخامنشیان آباد و کارگران و صنعت‌گران هنرمند آن درساختِ پارسه همکاری داشته‌اند. این نام در هنگامه شاهنشاهی هخامنشی به نام شهر «راز » دگرگونی نام یافت و به گمان بسیار تا دوره اسلامی به نام شهر راز پرآوازه بوده است. درشاهنامه فردوسی نیز، حکایت از وجود شهری در روزگار هخامنشیان دارد :

سرِ هفته را کرد آهنگ رِی / همه رَه به آرامش و رود و مِی
دو هفته در این شهر بخشید مَرد سوم هفته آهنگ شیراز کرد
هیونان فرستاد چندی زِ ری / سوی پارس نزدیک کاووسِ کی

پِروفسور اِدوارد بِراون، خاورشناس و سیاح اِنگلیسی که در روزگار ناصرالدین شاه قاجار شیراز را دیده است، هنگام ورود به درواز شیراز، آن را چنین زیبا ستایش کرده است: هنگامی که از پیچ بزرگی گذشتم به ناگاه منظره‌یی به چشمم آمد که هرگز نه آن صحنه را فراموش خواهم کرد و نه آن لحظه را. زیرا تا آن زمان، در عمر خود چنین منظره‌یی را ندیده بودم. آن منظره چشم‌گیر، شیراز و دشت‌های مجاور آن بود و آن مکان که از آنجا منظره شیراز به چشم می‌آمد محلی است که تمام ایرانیان و آشنایان حافظ آن را (تنگ الله اکبر)

می‌خوانند، و اَنگیزه این نام‌گذاری از آن جاست که وقتی چشم مسافر تازه واردی در آن نقطه به جلگه شیراز می‌افتد به گونه‌یی مسحور زیبایی آن می‌شود که بی اختیار و از شدت حیرت و تعجب می‌گوید: (الله اکبر)….

به هر طرف که چشم می‌اَنداختم، جلوه جدیدی از طراوت و زیبایی را می‌دیدم. کلمات، از توصیف حالت شَعفی که به من دست داد، عاجزند.)

اَما …..

اَردیبهشت شیراز، به راستی رشک براَنگیز است. بوی بهار نارنج در کوچه و خیابان پیچیده و تو را مست می‌کند. نخستین روز از اَردیبهشت ماه به نام روز «سعدی» چکامه‌سرای پرآوازه جهانی آراسته است. خونگرمی و میهمان‌نوازی مردم شیراز شهره عام و خاص است و جهانیان مردم این شهر را به خونگرمی و مهر و دوستی می‌شناسند. در نیمه اَردیبهشت ماه، به روز «شیراز» می‌رسیم. شیراز را یک نوشتار کوتاه می‌توان چُنین توصیف کرد : شهر عشق و مهر و اَدب و فرهنگ و هنر و خُنیاگری (موسیقی) و قلب تپندۀ تمدن و تاریخ ایران زمین.

سخن را کوتاه کرده و با این سروده زیبا از استاد «شاپور پساوند» کلام به پایان می‌رسانم:
کُنام ِشَرزه شیران است شیراز / قلم دستِ دلیران است شیراز
سخن را سَخته باید گفت این جا / عصای دستِ ایران است شیراز

شیراز

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انتشار مجدد مطالب تنها با ذکر نام منبع "دید شهر" مجاز میباشد.