آشنایی با حرفه باستان شناسی در گفت وگو با «آرمان شیشه گر» که در شناخته شدن یک دوره تاریخی مهم نقش زیادی ایفا کرد.
من کی ام؟
آرمان شیشهگر هستم، دانشآموخته دکترای باستانشناسی با 30سال سابقه خدمت در سازمان میراثفرهنگی. من در این سالها به کاوش، حفاری و پژوهش در زمینه باستانشناسی مشغول بودهام.
من دقیقا چه کار میکنم؟
کار میدانی باستانشناسی معمولا با بررسی یک منطقه شروع میشود. سوژه بررسی را یا سازمان میراث فرهنگی به باستانشناسان اطلاع میدهد و براساس سابقه و تخصص آنها اعلام میکند که برای کاوش به منطقه معین بروند؛ یا خود باستانشناسها طبق اطلاعات و علاقه شخصی یا براساس سوالات و ابهامهایی که درباره دورهای یا موضوعی در ذهنشان وجود دارد، اعلام میکنند که تمایل دارند فلان منطقه را کاوش کنند. مثلا من که به موضوع شیشهگری علاقه دارم، میشنوم که در تپهای آثاری از کوره شیشهگری وجود دارد. حالا باید یک پروپوزال بنویسم و در آن از اهمیت منطقه، بودجه موردنیاز و افرادی که باید در پروژه کار کنند، بگویم. درواقع باید ثابت کنم که منطقه مدنظرم، اولویت دارد تا اجازه و بودجه لازم را دریافت کنم. بعد از این وارد مرحله تعیین حریم و عرصه میشویم؛ یعنی مساحت محوطه و بخش اصلی آن را تعیین میکنیم و به اینترتیب کسی حق تجاوز به آن را نخواهد داشت.
بعد از این تازه کاوش شروع میشود و بعد از تمام شدن بخش میدانی، باید نتیجه را بهصورت مکتوب دربیاوریم تا دیگران هم از آن مطلع شوند.
چه کسانی باستان شناس های موفقتری میشوند؟
باستانشناسی، تحمل و طاقت زیادی میخواهد و باید از جان مایه بگذارید. اگر دنبال پول درآوردن هستید، دور این کار را خط بکشید. کار میدانی در باستانشناسی یعنی هفتهها یا حتی ماهها دوری از خانه و خانواده. شاید لازم باشد به جای دورافتادهای بروید و در مدت کاوش از غذای درستوحسابی و جای گرمونرم خبری نیست.
ساعت کاری مشخص در این شغل، معنی ندارد؛ ما وقتی کاوش میرویم، از صبح شروع به کار میکنیم و ممکن است تا سه صبح همچنان مشغول باشیم چون باید دادههای هر روز را همان شب ضبطوربط کنیم تا برای روز بعد برنامه داشتهباشیم؛ طراحی، گزارش نوشتن، مرتب کردن عکسها. کسی در این حرفه موفق میشود که به باستانشناسی علاقه زیادی داشتهباشد و صبور و مقاوم باشد.
در کنار اینهمه سختی، شیرینی و خوشی هم پیدا میشود؟
کشف کردن در باستانشناسی، منبع اصلی لذت ماست؛ وقتی چیزی پیدا میکنیم که میتواند به شناخت فرهنگ کشورمان کمک کند، ذوق بسیاری برایمان دارد. البته این را بگویم که همیشه هم چیز زیادی دستمان را نمیگیرد، مثلا در یک محوطه که از قبل خیلی بهنظرمان مهم بوده، ممکن است فقط یک سفال پراکنده پیدا کنیم اما این تجربهها باعث ناامیدیمان نمیشود و ما را از تلاش برای کشفهای مهم بازنمیدارد. مثل پیدا کردن آرامگاه دو بانوی عیلامی که در شناخت دوره عیلام نو -که آثار اندکی از آن وجود دارد- نقش مهمی داشت. من سرپرست هیئت کاوش این پروژه در «رامهرمز» بودم و این کشف نهتنها من و همکارانم که خیلیها را در دنیا خوشحال کرد.
چه افسانههایی درباره باستان شناسی وجود دارد؟
خب بعضیها فکر میکنند باستانشناسی یعنی گنجیابی اما آنچه برای ما مورد توجه است، نه ارزش مادی چیزها بلکه فرهنگ و تمدن پشت این آثار است. ما باستانشناسها دنبال این هستیم که فرهنگ و تمدن کشورمان را روشنتر بفهمیم؛ در فلان دوره چه نوع معماری رایج بودهاست، مردم چطور زندگی میکردهاند و چه شغلی داشتهاند.
آخرین مسئله مهم برای یک باستانشناس، پیدا کردن اشیای ارزشمند است؛ اصلا شیئی مثل یک تکه طلا برای باستانشناس از لحاظ ارزش مادیاش مورد توجه نیست و اهمیتش از این بابت است که برای مثال بفهمد هنر زرگری در یک دوره تاریخی چطور بوده است. ما از روی آثاری که در مناطق مختلف پیدا میکنیم، میفهمیم که گستره حکومتها از کجا تا کجا بوده و تمدنها چطور گسترش پیدا میکردهاند.